کد مطلب:7882 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:312

ضرورت تبيين عُقلايي ولايت
مقاله
ضرورت تبيين عُقلايي ولايت





به بهانة اين ايّام مبارك، چه خوب است بكوشيم دربارة بعضي از معارف اهل بيت (هم) بحث و گفت و گو كنيم و از خدا بخواهيم كه در پرتو انوار اهل بيت (هم)، معرفت و محبت ما را به خود و اولياي خودش افزون تر كند. روابط ما با اهل بيت (هم) با مفاهيمي از قبيل امامت، ولايت، مودت، محبت، تشيع و مفاهيمي از اين قبيل مطرح مي شود.

الحمدلله ما مشمول بزرگ ترين نعمت هاي خدا، يعني ولايت اهل بيت (هم) هستيم؛ در قلب به آن ها عشق مي ورزيم، و مودّت و محبت خود را به اهل بيت (هم) در عمل ظاهر كنيم. همة اين ها درست است؛ اما ابن ارتباطات چگونه بايد تقويت شود، و تقويت اين ارتباط مقدس چه تأثيري بر سعادت ما مي نهد و چه جايگاهي در مجموعه معارف اسلامي دارد؟ مي دانيم معارفي كه خداي متعالي به وسيلة پيغمبر اكرم (ص) نازل فرموده، مجموعة هماهنگ، منسجم و متناسبي است كه هر كس بيش تر با اين معارف آشنا باشد، ارتباط و انسجام و هماهنگگي آن ها را بهتر درك مي كند. جايگاه ولايت اهل بيت (هم) ميان مجموعة معارف اسلامي كجا است؟ چطور است كه انسان اگر اين ولايت ار داشته باشد، به كمال و مقام هاي عالي مي رسد و اگر نداشته باشد، از كمالات و مقام ها محروم مي شود. ولايت در حركت تكاملي انسان، داراي چه جايگاه و نقشي است؟

روايات عجيبي دربارة ولايت اهل بيت (هم) وارد شده است؛ رواياتي فراوان در ستايش كساني كه داراي اين ولايت هستند و نيز رواياتي كوبنده در سرزنش كساني كه از اين نعمت محرومند. همة ما كم و بيش اين روايات را شنيده ايم و به آن ها معتقديم؛ اما امروز زمانه اي است كه بايد دربارة معارف و اعتقادات بيش تر حساس باشيم. شايد در همين زمان نيز قشرهايي از مردم هستند كه با شنيدن يا خواندن چند روايت در فضايل اهل بيت (هم) عقيده شان محفوظ مي ماند؛ بارشان را مي بندند و از گمراهي نجات مي يابند. گاهي با يك روايت كه گوينده اي روي منبر بخواند، دل هايي پاك به عالم بالا پرواز مي كنند و چنان ارتباط معنوي مي يابند كه ما از آن محروميم؛ ولي به هر حال، براي نسل معاصر و آيندة جامعه، و ويژه روشنفكران و تحصيل كرده هاي دانشگاهي بايد كوشيد تا اين مسائل مستدل تر، قابل فهم تر و عقلاني تر مطرح شود.

امروز زمانه اي است كه گرايش فكري روشنفكران و تحصيل كرده هاي دنيا به اين سمت حركت مي كند كه جز مادّه و ماديات چيزي را نپذيرند. اگر گاهي نيز از دين و معرفت و ايمان به عالم غيب و ملكوت صحبت مي شود، آن را تعبيرهاي شاعرانه اي تلقي و گاهي نيز تصريح مي كنند كه زبان دين، زبان شعري و زبان اسطوره است و آن چه واقعيت دارد، همين عالم مادي است. كساني كه دين را اين گونه تلقي مي كنند، وقتي از مقام هاي اولياي خدا، كرامت ها، فضايل و ارتباطشان با ملكوت عالم و ملائكه صحبت مي شود، آن را غيرواقعي و فقط حالت خاص شاعرانه مي دانند؛ همانند شاعري كه در حالتي رؤيايي قرار مي گيرد و در وصف كرة ماه با آن كه كره اي سنگي و سياه است و هيچ ارزش و جمالي ندارد، شعرها مي سرايد و زيبايي ها مي شمارد. مادّيگرايي، گرايشي همگاني است كه روز به روز در دنيا فراگيرتر نيز مي شود: وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ؛1 اينان مي گويند: چيزي جز همين زندگي دنيايي ما در كار نيست. گروهي از ما مي ميرند و گروهي ديگر جاي آن ها را مي گيرند و جز طبيعت و روزگار، ما را نابود نمي كند. امروزه اين عقيدة باطل، به گرايشي علمي و فلسفي تبدلي شده است.

در سوي ديگر، درون جامعة مسلمان اهل ولايت، ساده انديشاني پيدا مي شوند كه حتي براي روايات غير معتبر و بدون سند نيز توجيه هايي درست مي كنند و به چيزهايي معتقد مي شوند كه هرگز قابل توجيه و تبيين نيست. طبيعي است كه اگر پاي بحث و مناقشه اي به ميان آيد، شكست مي خورند. ما معتقديم كه بايد حقايق ديني را بر پايه هايي محكم استوار كنيم و بكوشيم از خود آيات و روايات نكته هايي استنباط كنيم كه اين معارف را مستدل تر و محكم تر سازد. طوري نباشد كه وقتي از ما دليل مطالبه كنند، در مرحلة آخر، به روايت غير معتبري برسيم كه گوينده اي، از كتابي مجهول نقل كرده است. چنين امري براي آينده خطرناك است؛ البته ممكن است آن مطلب في حدّ نفسه مطلب درستي باشد؛ اما صفت هر چيز دليل اعتبارش نيست. مبناي اعتقادات ما نبايد روايات مجهول، ضعيف و از كتاب هاي ناشناخته باشد. بايد در مطالب دقت كنيم و استدلال هايي محكم براي عقايدمان بيابيم.



فتنه پذيري ايمان در آخرالزمان



ما بايد در اين بُرهة حساس و سرنوشت ساز، ميان اين دو گرايش افراط و تفريط گونه، مشي مستقيم، معتدل، عاقلانه و حكيمانة عميق علمي را اتخاذ كنيم كه هم براي خودمان و هم براي نسل معاصر و هم آيندگان مفيد باشد و بتواند از مرزهاي عقيدتي و ايماني مردم محافظت كند. عقيده و ايمان در اين زمان، در معرض خطرهاي جدي قرار گرفته است؛ همان طور كه چنين فتنه هايي را براي دوران آخرالزمان پيش بيني فرموده اند:

يصبح الرجل مؤمنا و يمسي كافرا؛2

مردم در آخرالزمان در صبح گاهان مؤمنند و در عصرگاهان بي ايمان و كافِر مي شوند.

امروز همان روزگاري است كه ايمان ها خيلي راحت از دست مي رود. به تقويت ايمان بايد اهميت داد. بايد زحمت كشيد؛ بايد فكر كرد؛ استدلال كرد؛ كتاب ها خواند و بحث كرد. ارزش اين مسائل از مسائل طهارت و نجاست، غسل و تيمم و وضو كم تر نيست.

اگر جا دارد دربارة مسائل طهارت، صدها كتاب با حجم چند صد صفحه اي نوشته، و ميليون ها ريال صرف نشر آن ها شود و صدها برابر آن براي تجهيز و تشكيل درس و كلاس به كار رود؛ البته سزا است كه دست كم چيزي شبيه آن براي عقايد كه ريشة همة اين ها به شمار مي رود، در نظر گرفته شود.



پي نوشت ها:



1.جاثيه (45)، 24.

2. عن ابي عبدالله (ع) قال: « إن العبد يصبح مؤمنا و يمسي كافراً و يصبح كافرا و يمسي مؤمنا...». علامه مجلسي، بحارالانوار، ج69، ص225، باب 34، ح17